
4 دقیقه خواندن
چهار سالگی طالبان؛ بخش سوم
از بازگشت طالبان به قدرت در اسد ۱۴۰۰، سیاست این گروه بهجای تعامل و گفتوگو، بر مبنای حذف، تصفیه و رقیبزدایی استوار است. این سیاست حذفی در چهار سال گذشته، به گونهی نظاممند و هدفمند دنبال شده و امروز به اصلیترین ابزار بقای حکومت طالبان بدل شده است.
طالبان نهتنها ساختارهای جمهوریت پیشین را از هم فروپاشیدند، بلکه گامبهگام تمامی نمادهای آن را از بین بردند. کارمندان دولت پیشین، نظامیان سابق، فعالان مدنی، روشنفکران، کنشگران، زنان و اهل رسانه یا مجبور به ترک کشور شدند یا از صحنهی اجتماعی و سیاسی به زور حذف گردیدند. آنان به شکل فزایندهای زیر فشار قرار گرفتند، تهدید شدند، به زندان افتادند، ناپدید یا کشته شدند. ساختار دولت، دستگاه قضا، رسانهها، دانشگاهها و نهادهای مدنی همگی یا در خاموشی کامل قرار دارند یا در کنترل مطلق طالباناند.
طالبان تحمل هیچ رقیبی را ندارند؛ نه در میدان سیاست، نه در عرصهی اندیشه و نه در سطح جامعهی مدنی. آنان بهجای پذیرش منطق تضاد منافع، اصل تکصدایی و یکدستسازی را انتخاب کردهاند. حذف سیاسی مخالفان، کنترل گفتار عمومی، سانسور کامل رسانهها و سرکوب صداهای مستقل، ابزارهای کلیدی این پروژهاند.
این پروژهی حذف، نه تصادفی، بلکه برآمده از یک فهم ایدیولوژیک خاص از سیاست و قدرت است. طالبان باور ندارند که نقد بخشی از فرآیند سالم حکومتداری است، بلکه منتقد را دشمن تلقی میکنند. برای طالبان، اقتدار مشروع از مسیر مشارکت و رضایت نمیگذرد، بلکه از مسیر اطاعت، اجبار و تبعیت حاصل میشود.
گزارشهای متعدد داخلی و بینالمللی نشان میدهد که طالبان پروژهی حذف را نهفقط در درون مرزها، بلکه گاه در خارج از افغانستان نیز دنبال میکنند. مخالفان سیاسیشان در تبعید، از تهدیدهای پیوسته در امان نیستند. فضای اجتماعی کشور بهشدت بسته و امنیتی شده است. رسانهها یا تعطیلاند یا تریبونهای تبلیغاتی طالبان. شبکههای اجتماعی بهشدت کنترل میشوند، کاربران زیر نظر قرار دارند و کوچکترین انتقاد با پیگرد و بازداشت مواجه میشود.
طالبان در چهار سال گذشته نشان دادهاند که بیشتر از آنکه یک دولت باشند، یک ماشین ایدیولوژیک رقیبسوز هستند. نگاه آنان به حاکمیت، بر پایهی انحصار قدرت و نادیدهگرفتن حقوق دیگران است. در این ساختار، نه عدالت مفهومی دارد، نه آزادی و نه برابری. در چنین سامانهای، «غیرخودی» باید از صحنه کنار زده شود؛ خواه این غیرخودی زن باشد، روشنفکر باشد، هزاره باشد، تاجیک یا فعال جامعه مدنی.
طالبان گمان میبرند که با حذف نظاممند رقیبان، عمر حکومتشان را تمدید میکنند. این توهم در درازمدت نهتنها باعث فروپاشی بیشتر نهادهای اجتماعی خواهد شد، بلکه شکافهای قومی، جنسیتی و سیاسی را نیز ژرفتر میسازد. جامعهای که صداهای مختلف در آن خاموش شود، بهجای ثبات، به مرز انفجار نزدیکتر خواهد شد.
طالبان باید بدانند که مشروعیت سیاسی با سرکوب به دست نمیآید و بقای یک نظام با حذف مستمر مخالفان، دیر یا زود به بحران مشروعیت و فروپاشی میانجامد. هیچ نظامی در دنیای مدرن با سیاست حذف دوام نیاورده است. تنها راه بقای واقعی، پذیرش تکثر، باز کردن فضای سیاسی و به رسمیت شناختن صدای دیگران است.
مسوولیت مقاله به دوش نویسنده است.