
3 دقیقه خواندن
شاه محمد ولی خان بدخشانی از بنیانگذاران نهضت مشروطیت، آزادیخواهی و استقلال کشور بود. پدرش شاه فیض الله خان، آخرین شاه دروازها و راغها بود که با امیر عبدالرحمان خان رابطهی دوستانه داشت، اما بعدا مورد بیمهری او قرار گرفت و از بدخشان به کابل تبعید شد. محمد ولی خان بدخشانی از همین طریق، به دربار امیر حبیب الله خان پیوست و با امیر امان الله خان همدرس شد و بعدا هردو جوان، جریان مشروطیت را در دربار امیر حبیب الله خان ایجاد کردند. بدخشانی به دلیل هوشیاری، کاردانی، صداقت و لیاقت توسط مادر امان الله خان به حیث سر دستهی جوانان دربار برگزیده شد. سپس مادر امان الله خان خواهر زادهاش را به عقد نکاح او درآورد. او در تربیت و به قدرت رسانیدن امان الله خان و محمدولی خان، نقش اساسی و اولی را داشت و طرح قتل شوهرش را با هردوی آنها شریک و اجرا کرده بود. شاه ولی خان بعدا به حیث نخستین وزیر خارجه، وزیر دفاع و وکیل السلطنه... به جایگاه بلندی دست یافت. هنگامیکه وزیر خارجه بود، برای بهرسمیتشناسی استقلال وطن به کشورهای روسیه، امریکا، آلمان، فرانسه، ایتالیا، انگلس و ایران... سفرهای زیاد کرد.
هنگامیکه وزیر دفاع بود در جبهات جنگی و جهادی برضد نیروهای انگلیسی مبارزهای سرسختانه کرد و نیروهای انگلیسی را در جبهات گوناگون مانند خوست، پکتیا و ننگرهار و لندی کوتل شکست داد. شاه ولی خان واقعا یک مبارز ضد انگلیسی بود. انگلیسها به همین خاطر او را دشمن سرسخت خود تلقی میکردند. روی همین عقدهمندی بود که وقتی هیئت دولت به ریاست شاه ولی خان به لندن رفت، انگلیسها او رو نپذیرفتند.
در دستگاه دولت، دو نفر دیگر نقش بالا در نظام داشتند، یکی محمود طرزی و دیگری هم نادرخان. طرزی برای پیشرفت کشور روش ترکیهی نوین را سفارش میکرد، اما نادرخان با انگلیسها ارتباط داشت و طرح انگلیسها را میخواست که اجرا کند. دشمنی و عقدهای خاصی با بدخشانی داشت؛ چون فکر میکرد که بدخشانی عرصه را برای به قدرت رسیدن او تنگتر کرده است. بنابر همین ملحوظ، بعدا با سفارش انگلیسها و کینهای کور، بدخشانی را به شهادت رساندند.
از سوی دیگر، بدخشانی افزون بر اینکه فرد دوم مملکت و مورد اعتماد کامل شاه امان الله خان بود، اما با بسیاری از برنامههای شاه مخالفت میکرد. در مسئلهی کشف حجاب، شاه را برحذر داشته بود، اما شاه توجه نکرد و راه افراط در پیش گرفت. به همین دلیل رابطهی بدخشانی با شاه به سردی گراییده و از سمتهای دولتی، خودش را کنار کشیده بود. نادر خان پس از این که توسط انگلیسها به قدرت رسید، شروع کرد به قلع و قمع مبارزان ضد انگلیسی واز جمله شاه ولی خان بدخشانی را به اتهام همدستی با شاه شهید امیر حبیب الله کلکانی زندانی و بعدا با یک دسیسهی دیگر، درسن ۴۲ سالگی به تاریخ ۲۴ سنبلهی سال ۱۳۱۲ خورشیدی او را در زندان دهمزنگ به دار آویخت.
به گفتهی غلام محمد غبار، محمد ولی بدخشانی چهرهای آرام، سنگین، شخصیت شریف و با وقار داشت و در مبارزه و کارش صادقانه و فرد وطندوست و دلسوز و محبوبیت ملی و بینالمللی داشت. از انواع فسادهای که معمولا دامنگیر حاکمان میگردد، پاک بود. آدم دیندوست و شب زندهدار بود. در زندان، قرآنکریم را حفظ کرده بود. بدخشاکی در زیر چوبهی دار گفته بود: با توسل و امید به شفاعت، قرآن پاکی که در سینه دارم، به پیشگاه الله متعال میروم و انشاالله که سرخرو خواهم شد، اما ظالمان، غداران و خیانتپیشهها، روسیاه و شرمندهای دنیا و آخرت خواهند شد.